سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ خوب

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نوشتن خاطرات گذشته، علت شکست یا موفقیت های خود را دریابید

نوشتن خاطرات گذشته، علت شکست یا موفقیت های خود را دریابید

 

شوک زده بود، مات و مبهوت داخل اطاقش روی تخت نشسته بود و به آلبوم عکس دوران نامزدیشان نگاه می کرد. سه روز از زمانی که نامزدش او را دعوت به جدایی کرده بود می گذشت اما او تمام این مدت علت درخواست جدایی را نفهمیده بود. هاج و واج بود. بااین همه امتیاز و ویژگیهای مثبتی که داشت و با آن خواستگاران سرشناس، برایش سوال بی جوابی بود که چرا از سوی طرف مقابلش طرد شده و او دیگر علاقه ای به زندگی مشترکشان ندارد. ناگهان نگاهش به عکسی افتاد که همراه با نامزدش در یک میهمانی خانوادگی گرفته بودند، سعی کرد تا خاطرات آن روز را به یاد آورد. بعد از کمی تلاش یادش آمد و با تحلیل آن خاطرات متوجه شد که چقدر در آن میهمانی نامزدش را رنجانده بود و او را آزار داده بود. حالا که از بیرون به رفتارهای خودش نگاه می کرد ناخود آگاه حق را به نامزدش می داد و متوجه اشتباهاتش می شد. او سعی کرد تا تمام دوران نامزدیش را به یاد آورد و اتفاقاتی را که در آن زمان رخ داده مورد تحلیل قرار دهد. برای همین مشغول به نوشتن خاطراتش از روز اول آشناییشان شد. اغلب اوقات هنگام نوشتن خاطراتش، به آن زمان ها باز می گشت و با دقت و توجه زیادی که به روابطشان می کرد روز به روز به پاسخ سوال خود نزدیک تر می شد و علت شکست دوران نامزدیش را پیدا می کرد. روزی که خاطراتش به پایان رسید او دیگر علت درخواست جدایی نامزدش را به خوبی می دانست و چون درصد بیشتری از اشتباهات متعلق به خود او بود، تصمیم گرفت تا جریان را با نامزد سابقش در میان بگذارد و اشتباهاتی که هر دوی آن ها در آن مدت مرتکب شده بودند را برای او بازگو نماید.

آنها بعد از شناخت و گفتگو در مورد اشتباهاتشان تصمیم گرفتند تا مجددا رابطه خود را از نو آغاز کنند اما این بار با شناخت و آمادگی بیشتر. آنها سرانجام با یکدیگر آشتی کردند و  یک زندگی ایده آل را آغاز نمودند.

مثال بالا حکایت دختری است که از موقعیت و شرایط ایده آلی برخوردار بود و به علت داشتن امتیازهای فراوان و خواستگاران سرشناس و متعدد، دچار توهم و خودبزرگ بینی شده بود. او با این که همسر آینده اش را از بین خواستگارانش گلچین کرده بود، بازهم بر این عقیده بود که فردی استثنایی است و هیچ مردی لیاقت زندگی با او را ندارد. به همین دلیل اغلب اوقات با رفتارهای زننده و متکبرانه خود موجب ناراحتی نامزدش می شد تا سرانجام نامزد او از تحمل این رفتارها  به تنگ آمده و پیشنهاد جدایی از یکدیگر را مطرح کرد.

آن دختر هنگامی که خود را در مقابل درخواست جدایی همسرش دید و در واقع با شکست مواجه گردید، شگفت زده شد و علیرغم تمام غروری که داشت سعی کرد تا علت این جدایی را پیدا کند. او با نوشتن و یادآوری خاطرات گذشته اش علت شکست خود را پیدا کرد و به عبارتی بهتر، با استفاده از تجاربی که از زمان گذشته برایش به جا مانده بود سعی کرد تا از شکست خود عبرت بگیرد و در نهایت آن را ترمیم کند.

او با این که دختری خودخواه و مغرور بود اما به طور شگفت انگیزی توانست کنترل زندگی خود را در دست بگیرد و با نگاه منطقی به سرگذشت و رفتارهای خود علت شکست ناباورانه اش را پیدا کند. او با تحلیل رفتارهای گذشته اش به خوبی به اشتباهاتش پی برد و این باور را پذیرفت تا زمانی که از آن اشتباهات خود دست بر ندارد، با هر مرد دیگری هم که زندگی کند این اختلافات کم و بیش در زندگی او وجود خواهد داشت.

فکر می کنم با تشریح این مثال متوجه شده اید که برای شناخت و رسیدن به علت شکست ها ، باید رفتارهای گذشته خود را مرور کنیم.

زیرا بعد از گذشت یک اتفاق،  با یادآوری رفتارهای گذشته و تحلیل عادلانه آنها در فضایی فارغ از فشارهای احساسی و تاثیرات آن لحظات، می توان با ذهنی آزاد و فکری باز ریشه های شکست را پیدا کرد و با قضاوت عادلانه و هوشمندانه، در جهت اصلاح آن ها کوشید.. ما درزمان جستجوی اشتباهات گذشته باید به دنبال اشتباهات خود باشیم نه اشتباهات دیگران، چرا که هر عملی یک عکس العمل دارد و عکس العمل ما در مقابل عمل دیگران تعیین کننده ادامه ماجرا است، پس بهتر است که اشتباه عکس العمل خود را کشف کنیم و بر این عقیده باشیم که یک انسان توانمند باید بتواند هر رفتار و عملی که از دیگران سر می زند را هضم وکنترل کند، نه فقط رفتارهای خوب  و منطقی آن ها را.  

یعنی ما زمانی در یک ارتباط موفق هستیم که با عکس العمل خوب، منطقی و محترمانه خود  بتوانیم موجب انسجام و کنترل یک ارتباط شویم و از بروز اختلافات و حوادث ناگوار مثل قهر، درگیری و جدایی جلوگیری کنیم نه این که با انجام رفتارهای متقابل و گرفتن انتقام، موجب جدایی، درگیری و حوادث ناخوشایند باشیم. عمل افراد هرگونه که می خواهد باشد، ما نباید شخصیت و رفتار خود را تحت تاثیر اعمال آن ها تغییر دهیم یا پست نماییم. در یک ارتباط موفق، یا باید به کمک روش های مناسب و متناسب با روحیات طرف مقابل رفتار خود و او را کنترل و اصلاح نمود یا از او کناره گیری کرد. بدین ترتیب جایی برای دعوا ، درگیری و پیش آمدهای بد  نمی ماند.

اکنون شما می توانید با نوشتن و یادآوری خاطرات گذشته و تحلیل عادلانه آن ها، متوجه علت شکست یا موفقیت های خود شوید. آن وقت با مقایسه عکس العمل و نوع رفتارهای خود در زمان هایی که شکست خورده اید با زمان هایی که پیروز شده اید، اشتباهات و نقاط ضعف خود را دریابید.


صمیمیت در خانواده جامعه ای صمیمی می سازد

خانواده به عنوان تنها مکان و جایگاه صمیمیت و همچنین مظهر عشق و علاقه و آرامش، از تقدس خاص برخوردار است که به عنوان یکی از نهادهای مهم جامعه و به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی محسوب می شود و همچنین مکانی است که فرد اولین تجارب زندگی خود را کسب می کند.

خانواده مکانی است که فرد در آن رشد می کند و اولین خصایص اخلاقی و رفتاریش در آن شکل می گیرد و برای زندگی در جامعه بزرگتر آماده میگردد، لذا توجه به خانواده و مسائل مربوط به آن و همچنین روابط درون خانواده و پیامدهای آن روی افراد و جامعه همیشه مورد توجه بوده زیرا این روابط خود به عنوان عوامل مستقل روی بسیاری از مسائل دیگر در سطح فردی، خانوادگی، اجتماعی تاثیر گذار خواهد بود

ادامه متن...

دروغ گویی در کودکان،ترس از والدین یا ترس از تنبیه

«دروغگویی کودکان در این سن با دروغگویی بچه ها در سنین بالاتر کاملاً متفاوت است. کودکی که هنوز قادر به تشخیص واقعیت و خیال و رؤیا نیست، برای تجربه احساس شادی و غم به طور واقعی، خود را در دنیای خیالی که خودش آن را ساخته است، قرار می دهد. حتی گاه برخی کودکان در هنگام تعریف ماجرای مرگ قهرمان ساخته ذهن خود ، زیر گریه می زنند و بهانه آنرا می گیرند.
خلق داستان های تخیلی توسط کودک، نمایانگر قدرت خلاقیت ذهن او است، اما برخی از کودکان حتی پس از سه سالگی نیز همچنان به این کار ادامه می دهند.
محیط و خانواده ای که کودک در آن رشد می کند و تربیت می شود نقش بسیار مهمی در این مورد دارد. والدین که به هنگام تعریف چنین داستان های خیالی توسط فرزندشان، خود را محو شنیدن نشان می دهند و طوری وانمود می کنند که از شنیدن آنها واقعاً لذت می برند و برایشان بسیار جالب است، در واقع با این رفتار، کودک را تشویق به گسترش و توسعه دنیای تخیلی خود می نمایند.
والدین نباید در برابر دروغ های کودک خود را بی تفاوت نشان دهند، بلکه فقط شنونده باشند. در نتیجه این امر به نوعی موجب تشویق او به ادامه این کار است.حتی نباید طوری وانمود کنیم که گویی دروغ های کودک را باور کرده ایم. چنین عکس العملی او را به این نتیجه می رساند که از طریق دروغ گفتن می تواند به خواسته خود برسد و این موضوع صد در صد برای والدین جواب عکس را خواهد داشت.
همچنین عکس العمل منفی هم نباید نشان داد، مهم آن است که والدین با نهایت آرامش ، ذهن کودک را به سمت واقعیت سوق دهند و به او بفهمانند که این داستان ها همه حاصل خیالبافی های او است که البته باز هم شایان ذکر است که انتخاب راه آموزش در این موضوع مهمترین کار والدین می باشد.
برخی کودکان به دلیل ترس است که رو  به دروغ می آورند زیرا او با این که خود نیز می داند که دارد دروغ می گوید، برای آنکه تنبیه نشود و یا مورد سرزنش قرار نگیرد، چاره ای جز پناه جستن به دروغ ندارد. برای مثال کودکی که می داند اگر پدر و مادرش بفهمند که او جای خود را خیس کرده ، از دستش عصبانی می شوند، در مقام پاسخگویی علت خیس کردن رختخوابش را ریختن آب یا خرابکاری گربه بیان می کند؛ او در واقع با این دروغ می خواهد خود را از تنبیه شدن نجات دهد.
احساس کمبود محبت و نیاز به ناز و نوازش، از عوامل عمده تمایل کودکان به دروغگویی است.

 

 

اما به همین دلیل تصمیم بر این گرفتیم تا از بحث علمی این موضوع هم از طریق روانشناسان استفاده کنیم که با جمله زیبای داریوش کبیر در حدود 2500 سال پیش که گفت: خداوندا کشور را از دروغ ، جنگ و خشکسالی بپاید در کتاب بیستون این گفتگو را در ذیل آغاز می کنیم و با هم می خوانیم.

دکتر روانشناس نیلوفر میکائیلی در مورد دلایل دروغ گویی کودکان می گوید: کودکان به معنای واقعی بعد از 5 یا 6 سالگی دروغ یاد می گیرند و مرز میان واقعیت و خیال را پیدا می کنند البته نمی توان تا قبل از 5 سالگی را دروغ محسوب کرد و در واقع نمی خواهند دروغ بگویند  برخی عوامل سبب این دروغ گویی می شوند.

وی افزود:از دلایل این دروغ گویی می توان به این اشاره داشت که حرف راست آنها مورد قبول نیست، یا با بی توجهی مواجه می شوندهمچنین تنبیه والدین سبب می شود تا کودک به دلیل فرار از آن به دروغ متوسل شود و دیگر اینکه جلب توجه کردن به عنوان مثال کودک برای اینکه بتواند محیط خانه را به سمت خود سوق دهد از این دروغ استفاده می کند که امروز در مدرسه من مفصر شدم تا با تشویق و توجه خانه روبه رو شود که البته این دروغ گویی برای جلب توجه در بزرگسالان هم وجود دارد که جدای از جلب توجه برای به دست آوردن برخی چیزها که از راه راستگویی به دست نمی آیند مجبور  به دروغ و یا به فولی بلوف می شوند.

نیلوفر میکائیلی در ادامه در مورد تاثیرات ترس کودک از والدین گفت: مهمترین موضوع و دلیل در دروغ گویی نه تنها در کودکان بلکه بزرگسالان ترس و عدم شجاعت است اصلا میان دروغ و ترس رابطه وجود دارد به عنوان مثال آدم های شجاع دروغ نمی گویند چرا که کار اشتباهی که انجام داده اند را می پذیرند و پای آن هستند داما آن دسته افراد که ترس دارند و توانایی پذیرفتن عواقب آن را ندارند معمولا برای فرار از حقیقت به راحتی دروغ می گویند .

این روانشناس ضمن اینکه اکثر مردم را علاقه مند جلب توجه دانست در مورد عدم اعتنای والدین به کودکان خاطر نشان کرد: کودکانی که به نوعی مورد کم توجهی قرار گیرند و به بیان دیگر ترد می شوند عزت نفس خود را از دست می دهند و اگر این کار را والدین انجام دهند کودکان در صدد کارهای منفی برمی آیند چرا که با این کار می خواهد جلب تو جه کنند حتی اگر آن کار منفی، به قیمت تنبیه و بد رفتاری از سوی والدین باشد حال برخورد منفی یا مثبت باشد کودک جلب توجه را می خواهد.

دکتر میکائیلی تعریف و تمجید را برای عدم دروغ گویی موثر دانست اما به رعایت حد آن اشاره کرد و در این باره می گوید: در تعریف و تمجید در کودکان بسیار باید مراقب بود و با توجه به سن و سال کودک باید به او بها داد چرا که اگر زیاد و کم باشد احتمال جواب عکس آن زیاد است همچنین از شخصیت فرد نباید انتقاد کرد بلکه باید از عمل او  این انتقاد صورت گیرد و در مقابل  هنگام تعریف از کودک به جای اینکه از تعریف های بیش از حد استفاده کنیم می توانیم کلمه به به را به کار گیریم همچنین آن تعریف و تمجید باید از عمل و توانایی فرد باشد زیرا به او قوت می بخشد و در واقع باید بدانیم که دوست داشتن ما نسبت به بچه ها به دلیل اعمال و اخلاق آنهاست و در این دوست داشتن ها سعی  کنیم که حرفی از شخصیت کودک نزنیم که در واقع به این نوع رفتار احساس مشروط می گوییم.

نیلوفر میکائیلی در پایان گفتگو در مورد راهکارهای جلوگیری از دروغ گویی در کودکان گفت:به عنوان بهترین راه باید به علت های دروغ گویی توجه داشت و با توجه به آنها پیشگیری کنیم و هرگز سوای قدرت و فراتر از استعدادهای آنها نباید انتظار داشته باشیم به عنوان مثال اگر کودک ما در کلاس نمره 15 گرفته نباید انتظار داشته باشیم که حتما باید نمره 19 و یا 20 بگیرد و بهتر است که او را در این راه باید تشویق و هدایت کرد،همچنین برای اعمال بد او نباید از مجازات سنگین استفاده کرد چرا اگر بچه با برخورد منصفانه .والدین در هنگام کار اشتباه خود رو به رو شود دروغ نخواهد گفت زیرا می داند با گفتن حقیقت تنبیه نخواهد شد.

وی افزود: هر کودک به دلیل یک نیاز دست به کاری می زند همچنین ما الگوهای کودکیم و مراقب رفتار خودمان هم باید باشیم و باید با تاوجه به سن بچه ها با آنها گفتگو و رفتار کنیم.

در ادامه گزارش نجمه حمید دیگر روانشناس اهوازی در مورد علل دروغ گویی کودکان می گوید: دروغ گویی عمدتا در تمام کودکان دیده می شود که ریشه آن به رفتارهای ناسازگار ،اثرات تربیت نامطلوب والدین،  ناهماهنگی در شیوه های تربیتی میان پدر و مادر، ،هم سن و سالهای کودک تاثیر به سزایی در این موضوع دارند که خانواده هم در اصلاح آن ناتوان بوده اند .

این روانشناس در ادامه در مورد ترس از والدین در دروغ گویی آنها گفت: مسئله ترس از والدین بدان معنا نیست،  چرا که کودک از تاریکی شب هم می ترسد در واقع کودک از خشونت و بد رفتاری و تنبیه والدین می ترسد که برای رهایی از آن مجبور به دروغ گویی می شود همچنین اینگونه تنبیه ها که کودک را منزوی می کند یک تاثیر مقطعی بر کودک می گذارد و در پی آن اثرات دیگری را در کودک می گذارد که مهمترین آن همان دروغ گفتن است.

دکتر حمید در ادامه تصریح کرد: خانواده ها باید به کودک مجال دهند چرا که با این کار بچه دروغ نخواهد گفت یا در بحث دیگر احتمال دروغ گفتن والدین مقابل کودکان هم می رود، شاغل بودن والدین هم بی تاثیر نمی باشد به همبن دلیل والدین باید پذیرنده و عاطفی باشند و به عنوان الگو باید به گونه ای عمل کنند که کودک را وادار به دروغ نکنند و سعی بر این کنند تا در هنگام دروغ گفتن کودک با راهنمایی کردن و روی خوش او را متوجه اشتباه خود کنند.

دکتر نجمه حمید بی اعتنایی به کودک را از دیگر مشکلات بوجود آورنده دروغ گویی و دیگر اشتباهات در کودک می شود و در این رابطه گفت: کودک حتی در زمانی که نمی تواند حرف هم بزند نیاز به توجه دارد که اگر این کار صورت نگیرد با گریه و بی تابی توجه ها را به خود جلب می کند و تنها راه آرام کردن او بغل گرفتن است به همین دلیل بی اعتنایی و یا کم توجهی مشکلاتی چون رفتاری،عاطفی و روحی بوجود می آورد که در پی آن کودک رو به بیرون خانواده و کسانی که به نوعی او را مورد توجه قرار می دهد می آورد و همین بی محبتی از سوی والدین موجبات آسسیب در شخصیت و روابط اجتماعی او را فراهم می آورد.

این دکتر و استاد دانشگاه در پایان تعریف و تمجید را در صورتی خوب می داند که واقع بینانه باشد و در مورد راهکارهای جلوگیری از دروغ گویی کودکان می گوید: برای این کار نیاز بسیار زیادی به آموزش می باشد که این آموزش مستلزم همکاری رسانه هاتی گروهی،مشاوره های روانشناسی و خواست خود مردم می باشدف همچنین در محیط مشکلی وجود نداشته باشد،در تربیت کودک خود هماهنگی وجود داشته باشد از شیوه تربیت از طریق تنبیه استفاده نشود و با تمام اعمال کودک یک برخورد واقع بینانه صورت گیرد.