یک دعای زیبا
یک دعای زیبا
Beautiful prayer
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد .
خدا فرمود: خودت باید آنها را رها کنی .
I asked God to take away my habit .
God said , no , it is not for me to take away , but for you to give it up .
از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند .
فرمود : صبر، حاصل سختی و رنج است ، عطا کردنی نیست ، آموختنی است .
I asked God to grant me patience .
God said no , patience is a byproduct of tribulation .
it isn’t granted , it is learned .
گفتم : مرا خوشبخت کن .
فرمود : « نعمت » از من ، خوشبخت شدن از تو .
I asked God to give me happiness.
God said , no .
I give you blessings ; happiness is up to you .
از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند .
فرمود : رنج ، از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیکترت می کند .
I asked God to spare me pain .
God said , no .
Suffering draws you apart from worldly cares and brings you closer to me .
از او خواستم روحم را رشد دهد .
فرمود : نه ، تو خودت باید رشد کنی . من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی .
I asked God to make my spirit grow ..
God said , no . you must grow on your own !
But I will prune you to make you fruitful .
از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم .
فرمود : برای این کار من به تو « زندگی » داداه ام .
I asked God for all things that I might enjoy life .
God said , no . I will give you life , so that you may enjoy all things .
از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست دارد ، من هم دیگران را دوست بدارم .
خدا فرمود : آها ، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد .
I asked God to help me love others , as much as he loves me .
God said : Ahah , finally you have the idea .