وبلاگ خوب

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دانش آموزان ضعیف را دست کم نگیرید!

بسیاری از کسانی که امروزه از آن‌ها به بزرگی یاد می‌شود در دوران کودکی چندان با استعداد به نظر نمی‌رسیدند، اما به یک باره توانایی‌های خارق‌العاده خود را با تلاش و پشتکار و با راهنمایی‌های صحیح آشکار کردند و تحولات عظیم و اساسی در جهان علم و ادب و ... به وجود آوردند.
ادیسون (1931-1848) آمریکایی صاحب اختراعات متعدد و مهم
توماس ادیسون در شهر میلان اوهایو چشم به جهان گشود. در آغاز به خبرنگاری در روزنامه‌ها سرگرم شد. چندی بعد مستقلاً روزنامه‌ای را تأسیس کرد، اما نبوغ درخشان و همت والا و فعالیت کم نظیر ادیسون، او را به این قبیل کارها باقی نگذارد و به بررسی و تحقیق درباره تلگراف پرداخت و اصلاحات فراوانی در آن به عمل آورد. ضبط صوت، کینه توسکوپ (پدر سینما)، لاستیک مصنوعی و چراغ برق را اختراع کرد. همه موفقیت‌های این مخترع بزرگ و نامی فقط در پرتو کار و کوشش او بود، زیرا وی در تعریف نبوغ پرسیدند جواب داد؛ (که کار و کوشش نبوغ است)
ادیسون با اینکه قوه سامعه‌اش ضعیف بود، اما هیچگاه شکوه نمی‌کرد و اظهار می‌داشت که همین ناشنوایی آرامش خاطر برایم به وجود آورد. شمع وجود ادیسون در سال 1931 به خاموشی گرایید. درحالی که جهانی در نور و پرتو چراغ برق او غرق در روشنی است.
آری توماس ادیسون همان کودکی بود که او را (خنگ و ابله) می‌پنداشتند و با حمایت‌ها و توجه‌های مادرش فردی موفق و نامداری بزرگ از مخترعان معروف جهان شد.
کنجکاوی‌های دوران کودکی او کسی غیر از مادرش را تحت تأثیر قرار نداد. اولین معلمش او را دانش‌آموزی خنگ و کودن نامید، پدرش به این نتیجه رسیده بود که پسرش ابله است.
مدیر مدرسه به ادیسون گفته بود: «تو هرگز در هیچ کاری به جایی نخواهی رسید» فقط مادرش به او توجه داشت و به هوش و نبوغ او آگاهی داشت و از این رو به تعلیم و تربیتش همت گمارد.
ادیسون از نوجوانی اختراعات خود را شروع کرد. در مجموع بیش از 1000 اختراع به نام او ثبت شده است که برای بشریت بسیار ارزشمند و مفید هستند.
گردآوری: نرگس ترکمان بینش


کمک به کودک برای غلبه بر ترس

کمک به کودک برای غلبه بر ترس

ترس مسأله‌ای انکار ناپذیر است که در دوره‌ای از زندگی، کودک ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. حتماً این جملات را از کودک خود شنیده‌اید که می‌گوید: من از تاریکی می‌ترسم، در اتاق من هیولاها وجود دارد یا من از رفتن به کودکستان ومهد کودک می‌ترسم.
ما سعی کرده‌ایم که در این مقاله راه‌های مقابله با ترس را ارائه کنیم تا هم برای کودک هم برای خانواده مؤثر باشد.
اما ابتدا باید بدانیم که چگونه کودک ما هیولاها داخل اتاقش می‌سازد. آیا هیولا واقعاً وجود دارد؟ همگی می‌دانیم که کودکان دارای تخیلات بسیار قوی و روشن هستند که همواره سعی می‌کنند مسائل و پدیده‌های اطراف را به کمک ذهن خلاق خود تحلیل کرده و حتی برای آن داستان سرایی کنند.
هنگامی که کودک سایه‌ای در اتاق که ناشی از برخورد نور با عروسک، چراغ خواب و هر چیز دیگر است را می‌بیند سعی می‌کند با تخیلات آن را حلاجی کرده و برای آن سبب و علت خلق کند و چون چیزی درباره علت ایجاد آن سایه نمی‌داند یعنی که نور از اجسام کدر عبور نمی‌کند و باعث ایجاد سایه می‌شود، سعی می‌کند برای خود علتی ورای معقولات بسازد که چیزی جز اشباح و هیولا نخواهد بود.
پس تخیلات قوی و روشن کودکان به همراه مشکلاتی که در تفکیک خیال از واقعیت دارند، سبب شیوع ترس‌ها در اوایل دوران کودکی می‌شود. دیگر ترس‌های خاصی که کودکان دچار آن می‌شوند عبارتند از: ترس از حیوانات، از تاریکی به خودی خود می‌ترسند، از تنها ماندن می‌ترسند، اضطراب درباره رفتن به کودکستان و مهد کودک، مخالفت و مقاومت در رفتن به استخرهای شنا و ... برخی ترس‌ها تثبیت شده، معقول و سازشی هستند. داشتن این اضطراب و ترس‌ها به نفع کودکان است و همچنین والدین عمداً مشوق این ترس‌ها هستند و این ترس‌ها عبارتنداز: ترس از اقدام به رفتن در خیابان شلوغ و یا رفتن به همراه افراد غریبه و ...
در این مقاله ما به ترس‌های سازشی نمی‌پردازیم، بلکه به راه‌حل‌هایی برای از بین بردن ترس‌های غیرسازشی و غیرمنطقی می‌پردازیم. ترس از هیولا واقع بینانه و منطقی نیست و همین باعث می‌شود که کودک از خوابیدن در موقع مقرر سرباز زند، کم خواب شود و در طول روز تحریک پذیر و حساس باشد.
خوشبختانه، بیشتر ترس‌های اوایل دوران کودکی بیش از چند ماه تداوم نمی‌یابند و در همان دوره محدود از بین می‌روند. بهترین روش غلبه بر این ترس‌های دوران کودکی که کوتاه مدت هستند، درک کودک و صبر و شکیبایی نسبت به رفتار او، شناخت احساسات کودک و نیز هم صحبت شدن و تشویق کودک برای صحبت کردن در مورد ترس‌هایش، دادن اطمینان به او و ایجاد محیط امن و حس امنیت در او، دادن قوت قلب به کودک است و شما باید صبر داشته باشید تا این ترس‌ها به مرور زمان کاهش یابد.
والدین باید سعی کنند از ترساندن بی‌جای کودک پرهیز کنند. برخی والدین برای وادار کردن کودک به انجام کاری یا عدم انجام آن از ترساندن کودک توسط لفظ موجودات خیالی استفاده می‌کنند که خود به خود موجبات ترس‌های بعدی را فراهم می‌آورد. حال می‌پردازیم بر چند نمونه از فنون غلبه بر ترس‌های خاص:
1 –ترس از هیولاها، اشباح و تاریکی
ارائه داستان‌های ترسناک در کتاب‌ها و نمایش آن‌ها در تلویزیون را کاهش دهید، تا زمانی که کودک توانایی تفکیک و تمیز خیال از واقعیت را کسب کند. برای یافتن هیولا اتاق را کاملاً جستجو نمایید و به کودک نشان دهید که هیچ هیولایی در آنجا وجود ندارد. چراغ خواب را روشن بگذارید، در کنار تخت‌خواب کودک بنشینید تا زمانی که به خواب برود و اسباب بازی مورد علاقه کودک را برای دلگرمی و حمایت از او داخل اتاق بگذارید.
2 –کودکستان یا مهدکودک
روشن کنید که کودک از چه می‌ترسد. آیا کودک از جدایی از والدین می‌ترسد یا اینکه خود کودکستان را دوست ندارد؟ اگر کودک با بیداری و آماده شدن برای رفتن به کودکستان مقاومت و یا مخالفت می‌کند، اما به نظر می‌رسد که قبلاً در آنجا راضی و خوشحال بوده، این ترس احتمالاً ناشی از جدایی از والدین است. تحت این شرایط، درحالی که کودک را به آرامی به مستقل شدن تشویق می‌کنید، یک حس گرمی و توجه را برای کودک فراهم کنید. اگر کودک از حضور در کودکستان می‌ترسد، سعی کنید بفهمید که کودک از چه می‌ترسد؛ معلم، بچه‌ها و یا شاید از یک محیط پر سر و صدا و شلوغ.
در شروع کار با مشایعت و همراهی با کودک، حمایت زیادی از او به عمل آورید و سپس از مدت زمانی که درکنار کودک حضور دارید بکاهید.
3 –حیوانات
کودک را مجبور نکنید به سگ، گربه، یا دیگر حیواناتی که باعث ترس از او می‌شوند، نزدیک شود. به کودک اجازه دهید که با آهنگ و شتاب خودش پیش برود. به کودک نشان دهید که چگونه می‌تواند حیوان را نگه دارد و او را نوازش کند. به او نشان دهید مادامی که با حیوان به آرامی رفتار شود، حیوان واکنشی دوستانه نشان می‌دهد. اگر کودک از حیوان بزرگتر است بر آن تأکید کنید که «تو خیلی بزرگی، آن بچه گربه ممکنه از تو بترسه»
4 –استخرهای شنا
کودک را آهسته و به تدریج با آب مواجه کنید. با یک آب پاش شروع کنید و کم کم او را با یک استخر ویژه کودکان آشنا کنید. پس از آن به سمت قسمت کم عمق استخر بروید، کودک را نگه دارید و با او بازی کنید تا زمانی که بتواند مستقلانه در آب بایستد.
اگر ترس یک کودک بسیار شدید باشد و برای مدت طولانی تداوم داشته باشد، در فعالیت‌های روزمره او مداخله کند و نتوان آن را توسط هریک از روش‌های پیشنهاد شده در بالا کاهش داد، آن ترس به مرحله ترس مرضی رسیده است. گاهی اوقات ترس‌های مرضی با مشکلات خانوادگی ارتباط دارند و مشاوره خاص برای کاهش اینگونه ترس‌های مرضی لازم است. در دیگر اوقات، ترس‌های مرضی به سادگی در طول زمان و بدون درمان کاهش می‌یابند.
والدین باید بدانند ترس‌های دوران کودکی طبیعی هستند، هنگامی که اضطراب‌های یک دوره سنی کاهش می‌یابند، اضطراب‌های دیگری که با چالش‌های تحولی جدید و مختص زمان خودشان ارتباط دارند، اتفاق می‌افتند. ما خواهیم دید که هیولاهای فراوان دوران پیش از دبستان سرانجام جای خود را با چیزهایی عوض می‌کنند. آن‌ها با نگرانی‌های واقع بینانه‌تری درباره پذیرش از جانب همسالان، عملکرد مدرسه و به ویژه ترس ازحوادث جهان، همانند ترس از جنگ اتمی، جایگزین می‌شود.
برخی ترس‌ها مانند: ترس از تاریکی و تنهایی برای چندین سال ادامه می‌یابند و در بین فرهنگ‌های مختلف رایج است.
و در نتیجه باید توجه داشت که کودکان بزرگ‌تر و نوجوانان می‌توانند راه‌های مؤثرتری برای غلبه بر ترس‌ها را به راحتی رشد و گسترش دهند.
منبع استفاده شده در نمونه‌های فنون غلبه بر ترس‌های خاص:
استفاده از مقاله نوزاد، کودک و نوجوان
L(1993) Infants, children and adolescents. Allyn Bacon.Berk.
راضیه قمری شایسته


ازدواجهای اشتباه

ازدواج‌های اشتباه

در کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی پیرامون عشق مرد به زن چنین آمده: «عشق یک مرد به زن همانند رویدادی است که در آن اولین مریخی توانست به وجود ونوسی‌ها پی‌ببرد. در آن حالت مرد مریخی در غار ذهن خویش فرو رفته بود و نمی توانست به علت افسردگی خویش پی ببرد. او با تلسکوپ خود مشغول جست و جوی آسمان بود، اما گویی او را صاعقه زده بود که در لحظه‌ای باشکوه، زندگی اش برای همیشه متحول شد. او از درون تلسکوپ خود تصویری را دیده بود که در نزد خویش آن را مظهر شکوه و زیبایی حیرت‌آوری توصیف می‌نمود.»
با خواندن این چند خط از کتاب پرفروش و جذاب «جان گری» چه موضوعی در ذهنتان تداعی می‌شود. آیا واقعاً ازدواج به همین آسانی امکان‌پذیر است؟ آیا می توان به همین آسانی عاشق شد و این عشق را مبنای زندگی آتی دانست؟
متأسفانه در جامعه امروزی هرچه روابط میان اعضای خانواده سست تر شود، فرزند دختر و پسر خانواده به دیگران گرایش بیشتری می یابند. اگر پدر و مادر در روابط با یکدیگر و نحوه برخوردهایشان نتوانند تغییری ایجاد کنند با خیال پردازی خود را در آینده می‌بینند که با همسر خود مشکلی نداشته و با دقت به این نکات مشکلات موجود در سر راه را برمی دارند.
آیا این شیوه صحیح انتخاب زندگی است؟ امروزه افزایش آمار طلاق در ایران به عنوان زنگ خطر برای مسؤولین مربوطه و مردم محسوب می شود. گاهی اوقات بعضی جوانان بدون داشتن آگاهی کامل از فرد مقابلشان تصمیم به ازدواج می گیرند، بدون اینکه حتی در مورد خلقیات همسرشان چیز بیشتری بدانند، اما باید دانست ریشه این ازدواج با عجله از کجا منشأ می‌گیرد.
1 –برخی افراد (به خصوص دختران) راه فرار آبرومندانه از خانه را ازدواج می دانند. جوانی که در منزل مدام سرکوفت می‌شنود یا به علت بالا رفتن سنش برای ازدواج با دیگران که متأهل هستند مقایسه می‌شود یا اگر دارای پدر و مادری معتاد است و ... به هر حال وضعیت منزل با روحیات او سازگار نیست و در این محیط همواره دچار افسردگی است، بهترین راه گریز را ازدواج می داند.
2 –معمولاً فردی که در خانواده‌های کم درآمد رشد می یابد در رویاهایش همسرش را فردی ثروتمند می‌بیند که با اسب سفید می‌آید و او را به بهترین جای دنیا می‌برد. چنین ازدواجی که تنها به خاطر پول و ثروت انجام گیرد دوام چندانی ندارد. فردی که تنها به خاطر مادیات با کسی ازدواج کند که با روحیات و خلقیات او سازگار نیست خیلی زود از چنین زندگی سیر می‌شود.
3 –ازدواج‌های اجباری: خوشبختانه با فرهنگ سازی و بالا رفتن سطح درک و فهم افراد ، پدر و مادر و ... به جای اجبار توانسته‌اند به عنوان یک مشاور دلسوز و رفیقی شفیق در کنار فرزندان خود قرار گیرند، ولی هنوز پدر و مادران معدودی هستند که نسبت به ازدواج فرزندشان نگرش یک جانبه دارند و نظر فرزندشان در مورد شخص مورد نظر مهم نیست.
4 –اگر شما هر روز صبح هنگامی که منتظر سرویس اداره‌تان هستید متوجه فردی شوید که او نیز مانند شما منتظر است، شاید در روزهای اول برایتان عادی باشد ولی اگر این دیدن‌ها تکرار شود عادت می‌کنید که هر روز او را در ایستگاه ببینید و به خاطر برداشت غلط، برخی افراد این عادت محض را عشق تلقی می کنند و یا مثلاً اگر در اداره همکاری دارید که بسیار دلسوز است و در کارهای عقب مانده‌تان شما را یاری می‌دهد این دلیل برآن نیست که می‌تواند همسر و شریک خوبی برای زندگی شما بوده و در مشکلات زندگی نیز همگام شما باشد.
5-ازدواج به دلیل شفقت و دلسوزی برای فرد: گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن فرد مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکل‌های اقتصادی، اجتماعی و دلایل دیگر است و یا برعکس فرد به دلیل موقعیت بالای اجتماعی که فرد مقابلش دارد با وی ازدواج می کند که در هر صورت اشتباه بوده و دیر یا زود منجر به جدایی می‌شود.
فاطمه صوفی‌دلگرم


ده شیوه علمی برای احساس شادمانی در زندگی

ده شیوه علمی برای احساس شادمانی در زندگی

داشتن احساس خوب در زندگی دارای دو بخش است : بخش یک آن یادگیری اندیشیدن به خود با اتکا به روش های سلامت بخش است. این یک مهارت آموختنی است، هیچ کس چه زن و چه مرد آن را به صورت فطری در خود ندارد. گاه باید مانند کودکان بکوشیم تا اعتماد به نفس و عزت نفس به دست آوریم. اگر این کار را نمی کنیم، باید به مثابه یک بزرگسال بکوشیم تا راه دستیابی به اعتماد به نفس و عزت نفس را بیابیم. بخش دومداشتن احساس خوب درباره زندگی، در گروه پاسخگویی به سئوالاتی از این دست است: آیا وقوع رخدادها یا پیشامدهایی را تسهیل می کنم؟ آیا خودم را موفق می دانم؟ آیا برای رسیدن به راههای اعتماد به نفس اندیشیده ام؟ و... در اینجا ده شیوه برای کسب احساس شادمانی در زندگی ارائه می دهیم. 1 – هرگز از پرسش کردن بازنمانید. هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدید، از خودتان بپرسید: "به چه نحوی کاری که انجام می دهم به من در رسیدن به هدف نهایی ام یاری می کند؟" "چگونه می توانم کارم را بهتر، سریع تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهم؟" 2- احساس ناامیدی را از خودتان دور کنید. درباره خودتان و دیگران کنجکاو باشید و به خود و دیگران علاقه نشان دهید، از چاپلوسی، خودشیفتگی، موذی گری و... بپرهیزید! هرگز فکر نکنید راهی را که پیش گرفته اید، آخرین راه است. پیوسته به دنبال گزینه های دیگر باشید. 3 –ضعف های خودتان را بپذیرید. هر کس ضعف هایی دارد. این واقعیتی است! به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشید بر ضعف هایتان غلبه کنید و با ضعف هایتان دوستی کنید تا دشمن روانتان نشود. 4 – یادگیری را هرگز فراموش نکنید. مغز، ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزتان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهید، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز باید آن را با فعال کردن از طریق یادگیری عملی کرد. 5 –از مطلق گرایی دوری کنید. ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می کنیم . تلاش کنید از هر چیزی به نسبتی که می توانید بهره بگیرید. هیچ کس در زندگی همیشه نمی تواند نمره بیست بگیرد ، ولی می تواند همیشه بیشترین تلاشش را انجام دهد و از نتیجه به دست آمده خرسند باشد ، خواه پیروز باشد ، خواه شکست خورده. 6 –با خودتان صادق و روراست باشید. صادق نبودن با خود آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودتان روراست نبوده اید بنویسید و راه صادق بودن را با تفتیش خطاهای خود بیابید. 7 - گیاهی را که دوست دارید پرورش دهید. گلی را در باغچه یا گلدان بکارید و آن را به زندگی تان تشبیه کنید. همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خودتان هم نیاز به مراقبت ، تقویت، پرورش و...دارد. 8 –در گذشته زندگی نکنید. اجازه بدهید غبار گذشته از شانه هایتان فرو ریزد و دانه های شفاف و نورانی آن ، راه فرا رویتان را روشن سازد. هر اندازه در تیرگی گذشته گام بردارید از روشنایی آینده دورتر خواهید شد . فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید و ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت. 9 –در "حال" شنا کنید. وقتتان را بر سر آنچه نمی توانید کنترل کنید سپری نکنید. به مردم و اطرافیانتان عشق بورزید. مهرورزی یکی از راه های شادمانگی است! بر آنچه می توانید کنترل کنید، متمرکز شوید. شما می توانید بخوانید، لبخند بزنید، بخندید، به دیگران کمک کنید، به سپاسگزاری بپردازید، کار کنید و...پس این کار را انجام دهید! 10- همچون کوه استوار باشید. حقوق خودتان راباز شناسید و به حقوق اجتماعی آگاه شوید. برای رسیدن به حق خود پیوسته بکوشید . تلاش شما میزان دستیابی به حقوقتان را مشخص می کند.


مهارت های شاد زیستن در زندگی

زندگی موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست، زندگی هست.
ما قدرت آن را داریم که نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده مبدل سازیم به شرطی که به زندگی و شگفتی های آن، به لذت ها، ناامیدی ها، تلا ش ها، رنج ها و دردها «بله» بگوییم.
اگر بکوشیم کلماتی از قبیل: «بله»، «امکان دارد»، «همیشه»، «امیدوارم» و «می توانم» را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادی‌ها خواهیم بود.
ما قدرت آن را داریم که همه پدیده های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آن‌ها را برای خود خلق نماییم. فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم.
اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم معنی و مفهوم حیات و شادزیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. به قول نازک اندیشی:
«زندگی ریاضیات است، پس بیاییم اعتماد را در زاویه چشمانمان جای دهیم. شادی را به توان برسانیم، غم و اندوه را تفریق کنیم، کینه و نفرت را جذر بگیریم و همدلی و دوستی را ضرب کنیم و محیط و مساحت محبت را در دایره قلب دیگران به دست آوریم.»
شادزیستن چیست؟
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوشبختی و بی نوایی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت می‌رسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی می‌کنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهره مند شوند، درست است که گفته اند: «زندگی به یک شب تار می‌ماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.»
آیا دقت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند؟ جهان بازتاب و عکس العمل رفتار خود ماست، وقتی از خودمان بیزاریم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظرمان دوست داشتنی است.
بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است.
آبراهام لینکلن گفته: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند».
شاد بودن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
لازمه شاد زیستن جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست.
به گفته کازانتراکس: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».
در میان ما ایرانی ها جمله «این نیز بگذرد» رایج است. ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.
شیوه های کسب احساس شادمانی در زندگی
? ) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم: هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه می‌توانیم کارهایمان را بهتر، سریع‌تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم!
?) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم: اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفته ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است».
?) ضعف های خودمان را بپذیریم: واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.
?) نقاط قوت خود را تقویت کنیم: انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می‌تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علا قه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم.
? ) از مطلق گرایی دوری کنیم: ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می‌کنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می‌توانیم بهره گیریم. هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم، خواه پیروز شویم یا نشویم.
?) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبوده ایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.
?) بیشتر به زندگی برسیم: گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگی مان تشبیه کنیم، همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت، تقویت، پرورش و... نیاز دارد.
?) درگذشته زندگی نکنیم: اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد، هراندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
خیام می‌گوید:
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
?) در حال شنا کنیم: در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم. در آینده نیز زندگی نکنیم، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندند، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد. زندگی در زمان حال باعث می‌شود که علا وه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
هر گاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می‌سازیم. چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده. تجربه ثابت کرده است، کسانی که در زمان حال زندگی می‌کنند، مشکلا ت گذشته آن‌ها راخموده و منفعل نمی سازد.
??) روی مواردی که کنترل داریم متمرکز شویم: وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم. بر آن چه می‌توانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم.
??) همچون کوه استوار باشیم: به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن‌ها کوشا باشیم. تلا ش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می‌کند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آن‌ها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علت یابی نماییم.
??) یادگیری را فراموش نکنیم: مغز ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر نماییم.
??) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم: کمک به همنوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می‌آورد که او فرد با ارزشی است و می‌تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می‌بینیم که توانسته ایم گره ای از کار دیگران بگشاییم، در درون خود احساس شادمانی و شعف می‌کنیم.
??) گذشت داشته باشیم: همانگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می‌شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباه‌های دیگران چشم پوشی کرده و راه آشتی را هموار سازیم تا ضمن خوشحال کردن آن‌ها، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم.
حافظ می‌گوید:
دلی با غم بسر بردن جهان یکسرنمی ارزد
به می‌بفروش دلق ما، کزین بهتر نمی ارزد
حال چند توصیه پیشنهاد می‌شود: فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی کند و فایده ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راه هایی برای رفع نگرانی ها پیدا می‌شود.
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک کرده و کمی پیاده روی کنیم.
حرکت و ورزش اثر نشاط آوری دارد. اگر زمان ناراحتی چند متر را با سرعت بدویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش می‌یابد.
به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند، همین طور وقتی شاد باشیم چهره دیگران شاد می‌شود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک نموده و قدم بزنیم.
هنگام روبه رو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نماییم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نماییم.
گذشته هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملا یمات روبرو شده ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود.
راز شاد زیستن، انجام دادن آن چه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.
مهارت های شاد زیستن در زندگی
زندگی موهبتی است که به ما ارزانی شده است و تا وقتی امید هست، زندگی هست.
ما قدرت آن را داریم که نومیدی را به امید، شکست را به پیروزی و اشک را به خنده مبدل سازیم به شرطی که به زندگی و شگفتی های آن، به لذت ها، ناامیدی ها، تلا ش ها، رنج ها و دردها «بله» بگوییم.
اگر بکوشیم کلماتی از قبیل: «بله»، «امکان دارد»، «همیشه»، «امیدوارم» و «می توانم» را در فرهنگ لغات خود و اعضای خانواده وارد کنیم آنگاه شاهد تجلی شادی‌ها خواهیم بود.
ما قدرت آن را داریم که همه پدیده های شادی بخش زندگی را در اختیار داشته باشیم و آن‌ها را برای خود خلق نماییم. فقط کافیست تصمیم به تغییر بگیریم.
اگر تصمیم بگیریم از امروز هر لحظه با عشق و غوطه ور در عشق زندگی کنیم معنی و مفهوم حیات و شادزیستن را بهتر درک خواهیم کرد و از آن لذت خواهیم برد. به قول نازک اندیشی:
«زندگی ریاضیات است، پس بیاییم اعتماد را در زاویه چشمانمان جای دهیم. شادی را به توان برسانیم، غم و اندوه را تفریق کنیم، کینه و نفرت را جذر بگیریم و همدلی و دوستی را ضرب کنیم و محیط و مساحت محبت را در دایره قلب دیگران به دست آوریم.»
شادزیستن چیست؟
انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است. هرگز داشتن مال و اموال، نشانه خوشبختی و بی نوایی و فقر نشانه بدبختی نیست. اگر چنین بود ثروتمندان باید شادترین و فقرا بدبخت ترین افراد باشند، در حالی که همیشه چنین نیست. تمام شورها، شوق ها و لذایذ بهشت زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت، خود را به این بهشت می‌رسانند.
بهشت در نزدیکی ماست ولی فقط برای کسانی متجلی می‌شود که دلشان ناب و بی غش باشد. این افراد دلیر و امیدوار زندگی می‌کنند تا همیشه شاد و بانشاط باشند و از زندگی بهره مند شوند، درست است که گفته اند: «زندگی به یک شب تار می‌ماند، باید چراغ خود را به دست خود بیفروزیم و زندگی خود را روشن کنیم.»
آیا دقت کرده اید وقتی که احساس خوبی درباره خود دارید، دیگران هم بهتر از همیشه به نظر می‌رسند؟ جهان بازتاب و عکس العمل رفتار خود ماست، وقتی از خودمان بیزاریم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم، تمام جهان در نظرمان دوست داشتنی است.
بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم. با خود ملایم باشیم و خانواده خود را بپذیریم.
دوست بداریم و بدانیم که یکی از کلیدهای شادی و خرسندی تمرکز ذهن بر لحظه حال است. این لحظه تنها زمانی است که در اختیار داریم و از لحظه بهتر چیزی بسازیم که آن شادی است.
آبراهام لینکلن گفته: «اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند».
شاد بودن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مبارزات ما در زندگی باشد. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.
لازمه شاد زیستن جست وجوی زیبایی ها و خوبی هاست. همه چیز در دست ماست.
به گفته کازانتراکس: «قلم و کاغذ و رنگ در اختیار شماست. بهشت را نقاشی کنید، بعد وارد آن شوید».
در میان ما ایرانی ها جمله «این نیز بگذرد» رایج است. ما هرگز نمی دانیم که در آینده چه شادی ها، ثروت ها و نعمت هایی در انتظارمان است. پس لحظه حال را غنیمت بدانیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.
شیوه های کسب احساس شادمانی در زندگی
? ) هرگز از پرسش کردن باز نمانیم: هرگاه از انجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم چگونه می‌توانیم کارهایمان را بهتر، سریع‌تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم!
?) احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم: اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که پیش گرفته ایم، آخرین راه است. پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که: «عاقبت جوینده یابنده است».
?) ضعف های خودمان را بپذیریم: واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم.
?) نقاط قوت خود را تقویت کنیم: انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می‌تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد. با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علا قه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم.
? ) از مطلق گرایی دوری کنیم: ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می‌کنیم. تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می‌توانیم بهره گیریم. هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان شود. پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم، خواه پیروز شویم یا نشویم.
?) با خودمان صادق و روراست باشیم: صادق نبودن با خود، آسیب رسان تر از احترام نگذاشتن به خود است. مواردی را که با خودمان روراست نبوده ایم بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم. تابلویی از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم.
?) بیشتر به زندگی برسیم: گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن را به زندگی مان تشبیه کنیم، همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت، تقویت، پرورش و... نیاز دارد.
?) درگذشته زندگی نکنیم: اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد، هراندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد. فروماندن در گذشته، فروماندن در سیاهی است. باید گذشته را به پرسش کشید، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت.
خیام می‌گوید:
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
?) در حال شنا کنیم: در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن، دردی را دوا نمی کند، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم. در آینده نیز زندگی نکنیم، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندند، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد. زندگی در زمان حال باعث می‌شود که علا وه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم.
هر گاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می‌سازیم. چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده. تجربه ثابت کرده است، کسانی که در زمان حال زندگی می‌کنند، مشکلا ت گذشته آن‌ها راخموده و منفعل نمی سازد.
??) روی مواردی که کنترل داریم متمرکز شویم: وقتمان را روی مسائلی که در حد کنترل ما نیست سپری نکنیم. بر آن چه می‌توانیم کنترل کنیم مانند کمک کردن، سپاسگزاری کردن، کارکردن، خواندن، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم.
??) همچون کوه استوار باشیم: به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن‌ها کوشا باشیم. تلا ش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می‌کند. در ناملایمات زندگی، خود را نبازیم، از آن‌ها درس بگیریم، بدانیم که شکست مقدمه پیروزیست، مشروط بر آن که علت یابی نماییم.
??) یادگیری را فراموش نکنیم: مغز ماهیچه ای مانند سایر ماهیچه هاست. اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم، ورزیده نمی شود. برای پرورش مغز بهتر است آن را با فعال کردن از طریق یادگیری، درگیر نماییم.
??) در کمک کردن به دیگران پیشقدم باشیم: کمک به همنوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می‌آورد که او فرد با ارزشی است و می‌تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می‌بینیم که توانسته ایم گره ای از کار دیگران بگشاییم، در درون خود احساس شادمانی و شعف می‌کنیم.
??) گذشت داشته باشیم: همانگونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می‌شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباه‌های دیگران چشم پوشی کرده و راه آشتی را هموار سازیم تا ضمن خوشحال کردن آن‌ها، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم.
حافظ می‌گوید:
دلی با غم بسر بردن جهان یکسرنمی ارزد
به می‌بفروش دلق ما، کزین بهتر نمی ارزد
حال چند توصیه پیشنهاد می‌شود: فکر کردن غیر از غصه خوردن است، غصه خوردن هیچ دردی را دوا نمی کند و فایده ای ندارد. در حالی که بر اثر فکر کردن راه هایی برای رفع نگرانی ها پیدا می‌شود.
هیچ مشکلی تا ابد باقی نمی ماند. پس برای رفع یا فراموشی مشکل پیشقدم شویم.
زمانی که ناراحت هستیم بد نیست محیط را ترک کرده و کمی پیاده روی کنیم.
حرکت و ورزش اثر نشاط آوری دارد. اگر زمان ناراحتی چند متر را با سرعت بدویم، خواهیم دید که حالت ناراحتی کاهش می‌یابد.
به نکات مثبت واقعه (پیشامد ناخوشایند) نیز فکر کنیم.
غم و افسردگی مسری است وقتی قیافه ما اندوهناک است، دیگران هم افسرده و ناراحت می‌شوند، همین طور وقتی شاد باشیم چهره دیگران شاد می‌شود. پس هنگام ناراحتی بهتر است جمع را ترک نموده و قدم بزنیم.
هنگام روبه رو شدن با وقایع ناگوار نیز با تسلط بر محیط تلاش نماییم شادی از دست رفته را دوباره به محفل وجودمان دعوت نماییم.
گذشته هرگز مساوی آینده نیست، هر چند که با ناملا یمات روبرو شده ایم، می‌توانیم فکر کنیم که دوران بدبختی به پایان رسیده و خوشبختی از فردا شروع می‌شود.
راز شاد زیستن، انجام دادن آن چه دوست داریم نیست. دوست داشتن آن چیزی است که انجام می‌دهیم.


منبع : hegmataneh.org